روایتی تا انقلاب
اصفهان، میدان انقلاب زندگی میکردیم. زمان شاه میگفتند میدان مجسمه. مجسمهی رضاشاه آنجا بود؛ بغل سیوسه پل. پیاده تا زایندهرود راهی نبود. خانهمان جمع و جور و کوچک بود. از پشت خاتنه هم یک نهر آب رد میشد. اصفهانیها به این نهرها میگویند «مادی». خیلی باصفا بود؛ دوروبرش پر از درخت. نزدیک امتحانهای آخر سال تحصیلی، خیلی شلوغ میشد. دانشآموز و دانشجو میآمدند آنجا برای درس خواندن، مثل پارکهای حالا.
موضوعات مرتبط: مهدویت ، ،
برچسبها:
برکات عصر ظهور
در عصر ظهور، زمین ما نند قطعهای از بهشت میشود؛ زیرا ستمگران نابود، فسق و فساد و تباهی ریشهکن، پرچم کفر سرنگون و پرچم اسلام در هر کوی و برزن برافراشته میشود؛ هرچند در راه تحقق چنین وضعیتی، دشواریهای بسیاری وجود دارد.
موضوعات مرتبط: مهدویت ، ،
برچسبها:
معرفی اسلام
در ابتدا و با توضیحی مختصر دین ما اسلام است در اسلام ما معتقد به خدایی هستیم که همه ی دنیا را آفریده است بر اساس اسلام ما با مسیحیان و دیگر مردمی که به خدایی واحد معتقد هستند با احترام رفتار می کنیم از جنگ استقبال نمی کنیم متاسفانه امروزه گروههای زیادی سعی می کنند خود را شبیه ما کنند اما آنها اعمال زشت و غیر انسانی انجام می دهند مانند کشتار جمعی انسانها.
اکنون ما از شما می خواهیم که به دنبال اسلام واقعی باشید.
منابعی برای مطالعه:
قرآن کتاب مقدس ما
کافی نوشته کلینی
التهذیب نوشته طوسی
الستبصار نوشته طوسی
در ادامه:
الترجمه العربیه
english translation
موضوعات مرتبط: مهدویت ، ،
برچسبها:
فقط کافیه یه سرچ بزنین ببینید چی میاد!!! فقط حرفشو میزنیم. فقط میگیم منتظریم.. فقط میگیم دعا میکنیم.. فقط و فقط......
تا حالا شده خدا وکیلی یبار بخاطرش دعا کنی! از ته دل!!! نه برا خودت و مشکلاتی که داری! نه برای گره ی زندگیت! فقط و فقط برای خودش و فرجش دعا کنی!!!!!!
توی این اینترنت هرچی بخای پیدا میشه الا.. ببینید! چه پیشنهادهایی گوگل میده براتون! فقط کافیه بعد کلمه وبلاگ حرف "س" رو بنویسی بعد ببینی چه چیزای دیگه ای رو پیشنهاد میده! واقعا عقبیم! بعد میگیم چرا آقا نمیای!!! اینهمه وبلاگ چرت و پرت بعد حتی یک وبلاگ توی پیشنهاد های گوگل برای مهدی نباشه!!!
فکر میکنید دوران امام صادق نمیتونست امام صادق قیام کنه؟! میدونی چی گفت؟ چند تا گوسفند رو نشون داد گفت اگر حتی من به اندازه این 15یا17 تا گوسفند یار داشتم قیام میکردم!!1 افسووووس
افسوس دل این همه شیعه که حرف شیعه بودنمون دنیا رو ترکونده! مایی که میگیم شیعه علی هستیم! که توی این زمونه داره مثل گوسفند سَر میبرن رو میکشن!
آقا بدجور تنهاس! حق هم داره بگه: شیعیان من ما را به اندازه یک لیوان آب هم نمی خواهند...!
بخدا خیلی حرفه!
شب که میشه تلوزیون رو بزن نگاه بکن... تنهایی لیلا و منوتو و هزارتا کوفت و زهرماره دیگه... غافل از اینکه آقا داره بخاطر گناهانمون گریه میکنه و از خدا برامون بخشش میخااد..
واقعا دین نگه داشتن توی این زمونه سخته! اینی که گفتن نگه داشتن دین توی آخرالزمان مثل نگه داشتن آتش توی دسته حقیقته! خیابونا رو ببین.. پیاده رو ها!! مطمئن باش تمام اینا رو آقا هم میبینه و دلش خونه ازمون..
خوشا بحال کسانی که آقا ازشون راضیه..
بیاید یبار هم شده دعا کنید و فقط برای فرجش دعا کنید... یا علی
اللهم عجل لولیک الفرج
موضوعات مرتبط: مهدویت ، ،
برچسبها:
سیره امام بعد از ظهور
مهمترین ویژگی حکومت امام عصر علیهالسلام تشکیل حکومت جهانی با ایجاد عدالت جهانی، امنیت عمومی، صلح جهانی، رفاه عمومی و عمران و آبادی است که با هیچ حکومتی قابل مقا یسه نیست جز حکومت جدّش. نمونه هایی از این احادیث را از نظر میگذرانیم:
موضوعات مرتبط: مهدویت ، ،
برچسبها:
آیا همه ی مشرفان به حضور
امام ایشان را به یک چهره می بینند؟
اگر حضرت ولی عصر(عج) همیشه به یک صورت دیده شوند، طبعاً وقتی یک شخص آن حضرت را درجاتی دید، ایشان را خواهد شد و اگر به خصوص آن حضرت را به دیگران هم معرفی کند، همه خواهند شناخت و کمکم حضرت از غیبت بیرون میآیند، لذا باید آن حضرت در چشم طرف تصرف کنند. یعنی امام را بهطور دیگری میبیند و یا در خودشان تصرف کنند، یعنی بهصورتهای مختلف دیده شوند و آنچه ظاهراً بیشتر بهدست آمده، همان تصرف در چشم افراد است و البته اگر کسی سرّ نگهدار باشد بعید نیست حضرت را به شکل همیشگیشان ببیند. (حضرت آیتا... سیدحسن موسوی ابطحی)[1]
موضوعات مرتبط: تشرفات ، مهدویت ، ،
برچسبها:
عالم صالح، میرزا محمد باقر سلماسی فرزند آخوند ملا زین العابدین سلماسی فرمودند:
جناب میرزا محمد علی قزوینی مردی زاهد و عابد و موثّق بود که میل شدیدی به علم «جَفر» و «حُروف» (از علوم غریبه) داشت و برای بدست آوردن آن سفرها کرده و به شهرها رفته بود. بین او و پدرم رفاقتی وجود داشت.
در اوقاتی که با پدرم مشغول تعمیر شهر و قلعه عسکریّین بودیم، به سامرّا آمد و نزد ما منزل کرد و تا زمانی که به کاظمین برگشتیم همانجا بود، یعنی سه سال میهمان ما بود. رودی به من گفت: سینه ام تنگ شده و صبرم به آخر رسیده است، از تو درخواستی دارم که پیغامی از من به پدرت برسانی.
گفتم: درخواستت چیست؟
گفت: ایّامی که در سامرّا بودم یکبار حضرت حجّت(ع) را در خواب دیدم و از ایشان درخواست کردم علمی که عمر خود را در آن صرف کرده ام (علم جَفر و حُروف) به من تعلیم فرمایند.
فرمودند: «آنچه می خواهی نزد یار و مصاحب توست». و اشاره به پدرت کردند.
عرض کردم: او اسرار خود را از من مخفی می کند.
فرمودند: «اینطور نیست، از او بخواه چون از تو دریغ نخواهد کرد».
از خواب بیدار شدم و برخواستم که نزد پدرت بروم، دیدم از گوشه صحن مقدّس به طرفم می آید. وقتی مرا دید پیش از آنکه چیزی بگویم فرمود: چه زمانی از من چیزی راکه داشته ام خواسته ای و من بخل کرده ام و نداده ام؟!
خجل شدم و سرم را به زیر انداختم و الان سه سال است که ملازم و همراه او شده ام، نه او حرفی از این علم به من فرمودند و نه من قدرت بر سئوال دارم، و تا به حال به احدی ابراز نکرده ام. اگر می توانی این غم و غضّه را از من برطرف کن.
میرزا محمد باقر سلماسی می گوید: از صبر او تعجب کردم و نزد پدرم رفتم و آنچه را شنیده بودم عرض کردم، سپس پرسیدم: از کجا دانستید او نزد امام عصر(ع) شکایت کرده است؟
فرمود: آن حضرت در خواب به من فرمودند. ولی خواب را نقل نکردند.
منبع: کتاب العبقری الحسان (172:2)
موضوعات مرتبط: تشرفات ، مهدویت ، ،
برچسبها:

موضوعات مرتبط: مهدویت ، ،
برچسبها: